سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خطبه حضرت در مِنی

خطبه حضرت در مِنی و دعوت از اصحاب برای تبلیغ ولایت

چون‌ حضرت‌ امام‌ حسن‌ مجتبی‌ علیه‌ السّلام‌ در سنه‌ 49 هجری‌ به‌ زهر معاویه‌ توسّط‌ جُعده‌، دختر أشعث‌ بن‌ قیس‌ که‌ زوجه‌ آنحضرت‌ بود مسموم‌ شده‌ و به‌ شهادت‌ رسیدند؛ پیوسته‌ فتنه‌ و بلاء بالا می‌رفت‌ و شدّت‌ امر بر شیعه‌ بیشتر می‌شد؛ به‌ طوری‌ که‌ در هیچ‌ نقطه‌ از اقطار اسلامی‌ یک‌ ولیّ ‌ خدا نبود مگر آنکه‌ بر خون خود ترسان‌ و هراسان‌ بود، و طَرید و شَرید و مَنفور بود؛ و به‌ عکس‌ دشمنان‌ خدا ظاهر و بدون‌ پیرایه‌ و حجاب‌ علناً به‌ بدعت‌ و ضلالت‌ خود مباهات‌ می‌کردند. یک‌ سال(در بعضی‌ از نُسخ‌ وارد است‌: دو سال‌) قبل‌ از آنکه‌ معاویه‌ بمیرد، حضرت‌ حسین‌ بن‌ علیّ سیّد الشّهداء ‌علیه‌ السّلام عازم‌ حجّ بیت‌ الله‌ الحرام‌ شدند، و با آنحضرت‌ عبدالله‌ بن‌ جعفر و عبدالله‌ بن‌ عبّاس‌ همراه‌ بودند.

 حسین‌ علیه‌ السّلام‌ تمام‌ بنی‌‌هاشم‌ را از مردان‌ و زنان‌، و مَوالیان‌ آنها را(غلامان‌ و پسرخواندگان‌ و هم‌ پیمانان‌ و غیرهُم‌) و نیز از انصار، آن‌ افرادی‌ را که‌ آنحضرت‌ می‌شناخت‌، و همچنین‌ اهل‌ بیت‌ خود را جمع‌ کرد. و پس‌ از آن‌ رسولانی‌ را اعزام‌ کرد و به آنها دستور داد که‌: یک‌ نفر از اصحاب‌ رسول‌ خدا صلّی‌ الله‌ علیه‌ وآله‌ وسلّم‌ را که‌ معروف‌ به‌ زهد و صلاح‌ و عبادت‌ است‌ فرو مگذارید مگر آنکه‌ همه‌ آنها را نزد من‌ در سرزمین ‌مِنَی‌ گرد آورید.

 

در سرزمین‌ مِنَی‌ در خیمه‌ بزرگ‌ و افراشته‌ آنحضرت‌، بیش‌ از هفتصد نفر مرد مجتمع‌ شدند که‌ همه‌ از تابعین‌ بودند، و قریب‌ دویست نفر از اصحاب‌ رسول‌ خدا صلّی‌الله‌ علیه‌ وآله‌ وسلّم‌ بودند.

« حسین‌ علیه‌ السّلام‌ در میان‌ آن‌ حضّار برای‌ خواندن‌ خطبه‌ به‌ پا خاست‌ و حمد و ثنای‌ خدا را بجای‌ آورد، و پس‌ از آن‌ گفت‌: این‌ مرد جبّار متکبّر متجاوز(مقصود، معاویه‌ بن‌ أبی‌ سفیان‌ است‌) با ما و با شیعیان‌ ما، آن‌ گونه‌ رفتار کرد که‌ شما همه‌ دیدید و دانستید و شاهد بودید! من‌ می‌خواهم‌ از شما چیزی‌ بپرسم‌؛ اگر راست‌ گفتم‌ مرا تصدیق‌ کنید و اگر دروغ‌ گفتم‌ مرا تکذیب‌ نمائید!

و از شما به‌ حقّی‌ که‌ خدا بر شما دارد، و به‌ حقّی‌ که‌ رسول‌ خدا بر شما دارد،و به‌ خویشاوندی‌ من‌ که‌ با پیامبر شما دارم‌؛ از شما می‌خواهم‌ که‌ عین‌ این‌ مجلس‌ و مقام‌ مرا در اینجا به‌ شهرهای‌ خود ببرید و بازگو کنید؛ به‌ قبائل‌ و عشائر خود؛ آنان‌ که‌ مورد امانت‌ و وثوق‌ شما هستند و از این‌ جهت‌ نگران‌ نیستید! و این‌ سخنان‌ مرا برای‌ آنها توضیح‌ دهید! و همه‌ شما آنها را دعوت‌ کنید، و بدین‌ امر ولایت‌ فرا خوانید!

(و در روایت‌ دیگر بعد از آنکه‌ گفت‌: و اگر دروغ‌ گفتم‌ مرا تکذیب‌ کنید، چنین‌ گفت‌: شما گفتار مرا بشنوید، و سخن‌ مرا بنویسید؛ و پس‌ از آن‌ به‌ شهرها و قبیله‌های‌ خود برگردید، و هر کدام‌ از مردم‌ را که‌ مورد امانت‌ شما باشند) و به‌ آنها وثوق‌ داشتید، آنها را به‌ آنچه‌ از حقّ ما می‌دانید بخوانید و دعوت‌ کنید؛ زیرا من‌ نگران‌ آن‌ هستم‌ که‌ این‌ امر، محو و نابود شود و حقّ از بین‌ برود و مغلوب‌ باطل‌ گردد. و خداوند تمام‌ کننده‌ نورش‌ می‌باشد و اگر چه‌ کافرین‌ کراهت‌ داشته‌ باشند.

حسین‌ علیه‌ السّلام‌ در این‌ خطبه‌ از بازگو کردن‌ مطالبی‌ که‌ خداوند در قرآن مجید درباره‌ آنان‌ فرموده‌ است‌ فروگذار نکرد مگر آنکه‌ همه‌ را بیان‌‌ کرد و تفسیر نمود.و از بیان‌ چیزی‌ که‌ رسول‌ خدا صلّی‌ الله‌ علیه‌ وآله‌ وسلّم‌ درباره‌ پدرش‌ و برادرش‌ و مادرش‌ و درباره‌ خودش‌ و اهل‌ بیتش‌ فرموده‌ بود فروگذار نکرد مگر آنکه‌ آنها را روایت‌ نمود، و درباره‌ هر فقره‌ از فقراتی‌ که‌ بیان‌ می‌نمود اصحاب‌ پیامبر می‌گفتند: اللَهُمَّ نَعَم‌! بارپروردگارا! همینطور است‌ که‌ حسین‌ می‌گوید. ما اینها را از رسول‌ خدا شنیدیم‌ و بر آنها حاضر و ناظر بودیم‌. و هر یک‌ از تابعین‌ می‌گفتند: بار پروردگارا! این‌ مطلب‌ را آن‌ صحابه‌ای‌ که‌ به‌ آنها وثوق‌ داشتیم‌ و مورد امانت‌ ما بودند برای‌ ما بیان‌ کرده‌اند. و حسین‌ بن‌ علیّ می‌گفت‌: من‌ با سوگند به‌ خدا از شما می‌خواهم‌ که‌: این‌ مطالب‌ را برای‌ کسانی‌ که‌ به‌ آنها و به‌ دین‌ آنها وثوق‌ دارید بازگو کنید!

سُلَیم‌ می‌گوید: و از جمله‌ مطالبی‌ که‌ حسین‌ علیه‌ السّلام‌ درباره‌ آن‌، و احتجاج‌ نمود و آنها را یادآور شد این‌ بود که‌ گفت‌: من‌ با سوگند به‌ خدا از شما آیا می‌دانید که‌ علیّ بن‌ أبی‌طالب‌ علیه‌ السّلام‌ برادر رسول‌ خدا صلّی‌ الله‌ علیه‌ وآله‌ وسلّم‌ بود؟ در وقتی‌ که‌ رسول‌ خدا بین‌ اصحاب‌ خود عقد اخوّت‌ برقرار کرد، او را برادر خود قرار داد و به‌ او گفت: تو برادر من‌ هستی‌، و من‌ برادر تو هستم‌ در دنیا و آخرت‌؟ گفتند: بار پروردگارا! آری‌!

من‌ با سوگند به‌ خدا از شما می‌پرسم‌:‌آیا می‌دانید که‌ رسول‌ خدا صلّی‌ الله‌ علیه‌ وآله‌ وسلّم‌ او(امیرالمؤمنین‌ علیّ بن‌ أبی‌ طالب‌ پدرم‌) را در روز غدیر خُمّ نصب‌ نمود، و ندای‌ ولایت‌ او را سر داد و گفت: واجب‌ است‌ که‌ حضّار، این‌ مطالب‌ را برای‌ غائبین‌ بازگو کنند؟ گفتند: بار پروردگارا! آری!

من‌ با سوگند به‌ خدا از شما می‌پرسم‌:آیا می‌دانید که‌: رسول‌ خدا صلّی‌ الله‌ علیه‌ وآله‌ وسلّم‌ در آخرین‌ خطبه‌ای‌ که‌ ایراد نمود گفت‌: من‌ دو چیز نفیس‌ و گران‌ قیمت‌ در میان‌ شما گذاردم، یکی‌ کتاب‌ خدا و دیگری‌ اهل‌ بیت‌ من‌؛ به‌ آنها تمسّک‌ کنید گمراه‌ نمی‌شوید؟! گفتند: بار پروردگارا! آری‌!

و غیر از این‌ چند فقره‌ مثال دیگری را نیز ذکر کرده‌اند و در پایان‌ می‌گویند:

با سوگند به‌ خدا می‌پرسم‌: ‌آیا کسی‌ از رسول‌ خدا شنیده‌ است‌ که‌ می‌گفت‌: هر کس‌ بپندارد که‌ مرا دوست‌ دارد و علیّ را مبغوض‌ دارد، دروغ‌ می‌گوید؛ نمی‌تواند مرا دوست‌ داشته‌ باشد، و علیّ را مبغوض‌ دارد. و یک‌ نفر از حضّار به‌ رسول‌ خدا گفت‌: ای‌ رسول‌ خدا: چگونه‌ این‌ تلازم‌ است؟رسول‌ خدا گفت: به‌ علّت‌ اینکه‌ علیّ از من‌ است‌ و من‌ از علیّ هستم‌. کسی‌ که‌ علیّ را دوست‌ بدارد مرا دوست‌ داشته‌ است، و کسی‌ که‌ مرا دوست‌ داشته‌ است‌ خدا را دوست‌ داشته‌ است‌، و کسی‌ که‌ بغض‌ علیّ را داشته‌ باشد بغض‌ مرا داشته‌ است‌، و کسی‌ که‌ بغض‌ مرا داشته‌ است‌ بغض‌ خدا را داشته‌ است‌؟

همه‌ گفتند: بار پروردگارا! آری‌ ما شنیدیم‌. و بر اساس‌ همین‌ پیمان‌(پیمانی‌ که‌ حسین‌ از مردم‌ گرفت‌ که‌ در شهرها و قبائل‌ خود این‌ مطالب‌ را به‌ مردم‌ مورد وثوق‌ برسانند) مردم‌ متفرّق‌ شدند.

‌برگرفته از کتاب

لمعات الحسین علیه‌السلام           نام مؤلف: سیّد محمّد حسین‌ حسینی‌ طهرانی‌


یا حسین مظلوم+++

خطبه‌ سیّد الشّهداء راجع‌ به اصلاح مردم و بیان علت قیام خود

« بار پروردگارا! حقّاً تو می‌دانی‌ که‌ آنچه‌ از ما تحقّق‌ یافته‌ (از میل‌ به‌ قیام‌ و اقدام‌ و امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر و نصرت‌ مظلومان‌ و سرکوبی‌ ظالمان‌) بجهت‌ میل‌ و رغبت‌ رسیدن‌ به‌ سلطنت‌ و قدرت‌ مفاخرت‌انگیز و مبارات‌ آمیز نبوده‌ است‌؛ و نه‌ از جهت‌ درخواست‌ زیادیهای‌ اموال‌ و حُطام‌ دنیا !

بلکه‌ به‌ علّت‌ آنست‌ که‌ نشانه‌ها و علامت‌های‌ دین‌ تو را ببینیم‌، و در بلاد و شهرهای‌ تو صَلاح‌ و اصلاح‌ ظاهر سازیم‌؛ و تا اینکه‌ ستمدیدگان‌ از بندگانت‌ در امن‌ و امان‌ بسر برند، و به‌ واجباتِ تو و سنّت‌های‌ تو و احکام‌ تو رفتار گردد.

پس‌‌هان‌ ای‌ مردم‌! اگر شما ما را یاری‌ ندهید و از درِ انصاف‌ با ما در نیائید؛ این‌ حاکمان‌ جائر و ستمکار بر شما چیره‌ می‌گردند، و قوای‌ خود را علیه‌ شما بکار می‌بندند، و در خاموش‌ نمودن‌ نور پیغمبرتان‌ می‌کوشند.

می‌گردیم‌، و به‌ سوی‌ اوست‌ همه‌ بازگشت‌ها.» و خدا برای‌ ما کافی‌ است‌، و بر او توکّل‌ می‌نمائیم‌، و به‌ سوی‌ او باز

وصیّت‌ حضرت‌ به‌ محمّد بن‌ حنفیّه‌

و در وقتی‌ که‌ آن‌ حضرت‌ می‌خواستند از مدینه‌ منوّره‌ به‌ مکّه‌ مکرّمه‌ حرکت‌ کنند، وصیّت‌ نامه‌ای‌ نوشته‌ و آن‌ را به‌ خاتم‌ خود ممهور نمودند؛ و سپس‌ آن‌ را پیچیده‌ و به‌ برادر خود محمّدبن‌ حنفیّه‌ تسلیم‌ نمودند. و پس‌ از آن‌ با او وداع‌ نموده‌ و در جوف‌ شب‌ سوّم‌ شعبان‌ سنه‌ شصت‌ هجری‌ با جمیع‌ اهل‌ بیت‌ خود به‌ سمت‌ مکّه‌ رهسپارشدند. و آن‌ وصیّت‌ چنین‌ است‌:

« بسم‌ الله‌ الرّحمن‌ الرّحیم‌. اینست‌ آن‌ وصیّتی‌ که‌ حسین‌بن‌علیّ بن‌ أبی‌طالب‌ به‌ برادرش‌؛ محمّد که‌ معروف‌ به‌ ابن‌ حنفیّه‌ است‌ می‌نماید:

حقّاً حسین‌ بن‌ علیّ گواهی‌ می‌دهد که‌ هیچ‌ معبودی‌ جز خداوند نیست‌؛ اوست‌ یگانه‌ که‌ انباز و شریک‌ ندارد. و بدرستیکه‌ محمّد صلّی‌ الله‌ علیه‌ وآله‌، بنده‌ او و فرستاده‌ اوست‌ که‌ به حقّ از جانب‌ حقّ آمده‌ است‌. و اینکه‌ بهشت‌ و جهنّم‌ حقّ است‌، و ساعت‌ قیامت‌ فرا می‌رسد و در آن‌ شکّی‌ نیست‌ . و اینکه‌ خداوند تمام‌ کسانی‌ را که‌ در قبرها هستند برمی‌انگیزاند .

‌ من‌ خروج‌ نکردم‌ از برای‌ تفریح‌ و تفرّج‌؛ و نه‌ از برای‌ استکبار و بلندمنشی‌، و نه‌ از برای‌ فساد و خرابی‌، و نه‌ از برای‌ ظلم‌ و ستم‌ و بیدادگری‌! بلکه‌ خروج‌ من‌ برای‌ اصلاح‌ امّت‌ جدّم‌ محمّد صلّی‌ الله‌ علیه‌ وآله‌ می‌باشد. من‌ می‌خواهم‌ امر به‌ معروف‌ نمایم‌، و نهی‌ از منکر کنم‌؛ و به‌ سیره‌ و سنّت‌ جدّم‌، و آئین‌ و روش‌ پدرم‌ علیّ بن‌ أبی‌ طالب‌ علیه السّلام‌ رفتار کنم.‌ پس‌ هر که‌ مرا بپذیرد و به‌ قبولِ حقّ قبول‌ کند، پس‌ خداوند سزاوارتر است‌ به حقّ. و هر که‌ مرا در این‌ امر ردّ کند و قبول‌ ننماید، پس‌ من‌ صبر و شکیبائی‌ پیشه‌ می‌گیرم‌، تا آنکه‌ خداوند میان‌ من‌ و میان‌ این‌ جماعت‌، حکم‌ به‌ حقّ فرماید؛ و اوست‌ که‌ از میان‌ حکم‌ کنندگان‌ مورد اختیار است‌.

و این‌ وصیّت‌ من‌ است‌ به‌ تو ای‌ برادر! و تأیید و توفیق‌ من‌ نیست‌ مگر از جانب‌ خدا؛ بر او توکّل‌ کردم‌، و به‌ سوی‌ او بازگشت‌ می‌نمایم‌. و سلام‌ بر تو و بر هر که‌ از هدایت‌ پیروی‌ نماید. و هیچ‌ جنبش‌ و حرکتی‌ نیست‌، و هیچ‌ قوّه‌ و قدرتی‌ نیست‌؛ مگر به‌ خداوند بلند مرتبه‌ و بزرگ.»

علیه‌السلام درباره: علم، تجربه، شرافت، قناعت، دوستی، تدبیر و مظلوم  پند و اندرزهای‌ امام‌ حسین

« حضرت‌ سیّد الشّهداء علیه‌ السّلام‌ چنین‌ فرمود: تدریس‌ و تدرّس‌ علم‌، پیوند معرفت‌ است‌، و درازای‌ مدّت‌ تجربه‌ موجب‌ زیادی‌ عقل‌ است‌. و شرف‌ انسان‌ تقوای‌ اوست‌، و قناعت‌ پیشگی‌، راحت‌ بدن‌ است‌، و کسیکه‌ تو را دوست‌ دارد از ناشایستگی‌ تو را منع‌ می‌کند؛ و کسیکه‌ تو را دشمن‌ دارد تو را بکار زشت‌ ترغیب‌ می‌نماید.»

 و نیز از مواعظ‌ آن‌ حضرت‌ است‌ که‌:

« و حضرت‌ فرمودند: بپرهیز از انجام‌ کاری‌ که‌ موجب‌ پوزش‌ و عذرخواهی‌ تو گردد؛ مؤمن‌ کسی‌ است‌ که‌ بدی‌ نمی‌کند و عذرخواهی‌ نیز‌ نمی‌نماید، و امّا منافق‌ کسی است‌ که‌ هر روز بدی‌ می‌کند و سپس‌ پوزش‌ می‌طلبد.»

«و به‌ فرزندش‌ حضرت‌ سجّاد، علیّ بن‌ الحسین‌ علیهما السّلام‌ چنین‌ پند می‌دهد: ای‌ نور دیده‌ من‌! بپرهیز از ستم‌ بر کسیکه‌ غیر از خداوند جلَّ و عزّ یار و یاوری‌ ندارد.»

‌برگرفته از کتاب

لمعات الحسین علیه‌السلام           نام مؤلف: سیّد محمّد حسین‌ حسینی‌ طهرانی‌


اعمال ماه محرم

اعمال ماه محرم ‏( از کتاب مفاتیح الجنان )


بدان که این ماه ماه حُزن اهل بیت علیهم السلام و شیعیان ایشان است (و از حضرت امام رضا علیه السلام روایت است که: چون ماه محرم داخل می ‏شد پدرم را کسى خندان نمی ‏دید و اندوه و حزن پیوسته بر او غالب می ‏شد تا روز دهم چون روز عاشورا می ‏شد آن روز روز مصیبت و حُزن و گریه او بود و می ‏فرمود امروز روزى است که حسین علیه السلام شهید شده است)
شب اول‏
سید در اقبال براى این شب چند نماز ذکر فرموده اول صد رکعت در هر رکعت حمد و توحید بخواند دوم دو رکعت در رکعت اول حمد و انعام و در دوم حمد و یس سوم دو رکعت در هر رکعت حمد و یازده قل هو الله أحد در روایت است از حضرت رسول صلى الله علیه و آله که هر که در این شب این دو رکعت نماز را بجا آورد و صبحش را که اول سال است روزه بدارد مثل کسى است که تمام سال را مداومت به خیر کرده و در آن سال محفوظ باشد و اگر بمیرد به بهشت برود) و نیز سید براى هلال این ماه دعاى مبسوطى ذکر فرموده و اگر ممکن شود احیا بدارد این شب را به دعا و نماز و خواندن قرآن
روز اول بدان که اول محرم اول سال است و در آن دو عمل وارد است‏
اول روزه است‏
(و در روایت ریان بن شبیب از حضرت امام رضا علیه السلام مروى است که: هر که در این روز روزه بدارد و خدا را بخواند خداوند دعاى او را مستجاب کند چنانکه دعاى زکریا را مستجاب نمود)
دوم‏
از حضرت امام رضا علیه السلام منقول است که: حضرت رسول صلى الله علیه و آله روز اول محرم دو رکعت نماز می ‏کرد و چون فارغ می ‏شد دستها را بلند می ‏کرد و این دعا را سه دفعه می ‏خواند اللَّهُمَّ أَنْتَ الْإِلَهُ الْقَدِیمُ وَ هَذِهِ سَنَةٌ جَدِیدَةٌ فَأَسْأَلُکَ فِیهَا الْعِصْمَةَ مِنَ الشَّیْطَانِ وَ الْقُوَّةَ عَلَى هَذِهِ النَّفْسِ الْأَمَّارَةِ بِالسُّوءِ وَ الاشْتِغَالَ بِمَا یُقَرِّبُنِی إِلَیْکَ یَا کَرِیمُ یَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکْرَامِ یَا عِمَادَ مَنْ لا عِمَادَ لَهُ یَا ذَخِیرَةَ مَنْ لا ذَخِیرَةَ لَهُ یَا حِرْزَ مَنْ لا حِرْزَ لَهُ یَا غِیَاثَ مَنْ لا غِیَاثَ لَهُ یَا سَنَدَ مَنْ لا سَنَدَ لَهُ یَا کَنْزَ مَنْ لا کَنْزَ لَهُ یَا حَسَنَ الْبَلاءِ یَا عَظِیمَ الرَّجَاءِ یَا عِزَّ الضُّعَفَاءِ یَا مُنْقِذَ الْغَرْقَى یَا مُنْجِیَ الْهَلْکَى یَا مُنْعِمُ یَا مُجْمِلُ یَا مُفْضِلُ یَا مُحْسِنُ أَنْتَ الَّذِی سَجَدَ لَکَ سَوَادُ اللَّیْلِ وَ نُورُ النَّهَارِ وَ ضَوْءُ الْقَمَرِ وَ شُعَاعُ الشَّمْسِ وَ دَوِیُّ الْمَاءِ وَ حَفِیفُ الشَّجَرِ یَا اللَّهُ لا شَرِیکَ لَکَ اللَّهُمَّ اجْعَلْنَا خَیْرا مِمَّا یَظُنُّونَ وَ اغْفِرْ لَنَا مَا لا یَعْلَمُونَ وَ لا تُؤَاخِذْنَا بِمَا یَقُولُونَ حَسْبِیَ اللَّهُ لا إِلَهَ إِلا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَ مَا یَذَّکَّرُ إِلا أُولُوا الْأَلْبَابِ رَبَّنَا لا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَ هَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ ؛ شیخ طوسى فرموده که مستحب است روزه دهه اول محرم و لکن روز عاشورا امساک نماید از طعام و شراب تا بعد از عصر آن وقت به قدر کمى تربت تناول نماید و سید روایت کرده فضیلت روزه تمام ماه را و آنکه روزه او نگه می ‏دارد صائم آن را از هر گناهى روز سوم روزى است که حضرت یوسف علیه السلام از زندان بیرون شده‏
هر که آن روز را روزه دارد آسان فرماید حق تعالى بر او کارهاى مشکل را و برطرف کند از او اندوه را و در روایت نبوى صلى الله علیه و آله است که دعایش مستجاب شود .
روز نهم روز تاسوعا
است (از حضرت صادق علیه السلام روایت است که فرمود: تاسوعا روزى بود که جناب امام حسین علیه السلام و اصحابش را در کربلا محاصره کردند و سپاه شام بر قتال آن حضرت اجتماع کردند و ابن مرجانه و عمر سعد خوشحال شدند به سبب کثرت سپاه و بسیارى لشکر که براى آنها جمع شده بود و جناب امام حسین علیه السلام و اصحابش را ضعیف شمردند و یقین کردند که یاورى از براى آن حضرت نخواهد آمد و اهل عراق او را مدد نخواهند نمود پس فرمود پدرم فداى آن ضعیف غریب)
شب دهم شب عاشورا
است و سید در اقبال از براى این شب دعا و نمازهاى بسیار با فضیلتهاى بسیار نقل کرده از جمله صد رکعت نماز هر رکعت به حمد و سه مرتبه قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ و بعد از فراغ از جمیع بگوید سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ هفتاد مرتبه و در روایت دیگر بعد از العلی العظیم استغفار نیز ذکر شده و از جمله چهار رکعت در آخر شب در هر رکعت بعد از حمد هر یک از آیة الکرسى و توحید و فلق و ناس را ده مرتبه بخواند و بعد از سلام صد مرتبه توحید بخواند و از جمله چهار رکعت نماز در هر رکعت حمد و پنجاه مرتبه توحید و این نماز مطابق است با نماز امیر المؤمنین علیه السلام که فضیلت بسیار دارد و بعد از نماز فرموده ذکر خدا بسیار کند و صلوات بسیار بفرستد بر رسول خدا صلى الله علیه و آله و لعن کند بر دشمنان ایشان آنچه می ‏تواند و در فضیلت احیاى این شب روایت کرده که مثل آن است که عبادت کرده باشد به عبادت جمیع ملائکه و عبادت در آن مقابل هفتاد سال است و اگر کسى را توفیق شامل حال شود در این شب در کربلا باشد و زیارت امام حسین علیه السلام کند و بیتوته نزد آن جناب نماید تا صبح خدا او را محشور فرماید آلوده به خون امام حسین علیه السلام در جمله شهدا با آنحضرت
روز دهم روز شهادت ابو عبد الله الحسین علیه السلام‏
و روز مصیبت و حزن ائمه اطهار علیهم السلام و شیعیان ایشان است و شایسته است که شیعیان در این روز مشغول کارى از کارهاى دنیا نگردند و از براى خانه خود چیزى ذخیره نکنند و مشغول گریه و نوحه و مصیبت باشند و تعزیت حضرت امام حسین علیه السلام را اقامه نمایند و به ماتم اشتغال نمایند به نحوى که در ماتم عزیزترین اولاد و اقارب خود اشتغال می ‏نمایند و زیارت کنند آن حضرت را به زیارت عاشورا که بعد از این بیاید إن شاء الله تعالى و سعى کنند در نفرین و لعن بر قاتلان آن حضرت و یکدیگر را تعزیت گویند در مصیبت آن جناب و بگویند أَعْظَمَ اللَّهُ أُجُورَنَا بِمُصَابِنَا بِالْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ وَ جَعَلَنَا وَ إِیَّاکُمْ مِنَ الطَّالِبِینَ بِثَارِهِ مَعَ وَلِیِّهِ الْإِمَامِ الْمَهْدِیِّ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِمُ [عَلَیْهِ‏] السَّلامُ و شایسته است در این روز مقتل بخوانند و یکدیگر را بگریانند (روایت شده که: چون حضرت موسى علیه السلام مأمور شد به ملاقات جناب خضر و تعلم از او اول چیزى که در وقت ملاقات بین ایشان مذاکره شد آن بود که آن عالم حدیث نمود براى حضرت موسى مصیبت‏ها و بلاهایى که بر آل محمد علیهم السلام وارد می ‏شود پس گریستند هر دو و سخت شد گریستن ایشان) (و روایت شده از ابن عباس که گفت: در ذیقار خدمت امیر المؤمنین علیه السلام رسیدم صحیفه ‏اى بیرون آورد به خط خود و املاى پیغمبر صلى الله علیه و آله و خواند براى من از آن و در آن صحیفه بود مقتل امام حسین علیه السلام و آنکه چگونه کشته می ‏شود و کى می ‏کشد او را و کى یارى می ‏کند او را و کى با او شهید می ‏شود پس گریه کرد آن حضرت گریه سختى و مرا به گریه درآورد) فقیر گوید که اگر مقام را گنجایش بود مختصر مقتلى در اینجا ذکر می ‏کردم لکن محل را گنجایش نیست هر که خواهد رجوع کند به کتب ما در مقتل و بالجملة اگر کسى در این روز نزد قبر امام حسین علیه السلام باشد و مردم را آب دهد مثل کسى باشد که لشکر آن حضرت را آب داده باشد و با آن جناب در کربلا حاضر شده باشد و خواندن هزار مرتبه توحید در این روز فضیلت دارد و روایت شده که خداوند رحمان نظر رحمت بسوى او کند و سید براى این روز دعایى نقل کرده است شبیه به دعاى عشرات بلکه ظاهر آن است که خود آن دعا باشد موافق بعضى روایات آن و شیخ از عبد الله بن سنان از حضرت صادق علیه السلام چهار رکعت نماز و دعایى نقل کرده که در این روز در وقت چاشت باید به عمل آورد ما به ملاحظه اختصار ذکر نکردیم هر که طالب است به زاد المعاد رجوع نماید و نیز شایسته است که شیعیان در این روز امساک کنند از خوردن و آشامیدن بى آنکه قصد روزه کنند و در آخر روز بعد از عصر افطار کنند به غذایى که اهل مصیبت می ‏خورند مثل ماست یا شیر و امثال آنها نه مثل غذاهاى لذیذه و آنکه جامه‏ هاى پاکیزه بپوشند و بندها را بگشایند و آستین‏ها را بالا کنند به هیئت صاحبان مصیبت و علامه مجلسى در زاد المعاد فرموده و بهتر آن است که روز نهم و دهم را روزه ندارد زیرا که بنى امیه این دو روز را براى برکت و شماتت بر قتل آن حضرت روزه می ‏داشتند و احادیث بسیار در فضیلت این دو روز و روزه آنها بر حضرت رسول صلى الله علیه و آله بسته ‏اند و از طریق اهل بیت علیهم السلام احادیث بسیار در مذمت روزه این دو روز خصوصا روز عاشورا وارد شده است و ایضا بنى امیه علیهم اللعنة از براى برکت آذوقه سال را در روز عاشورا در خانه ذخیره می ‏کرده‏ اند لهذا (از حضرت امام رضا علیه السلام منقول است که: هر که ترک کند سعى در حوایج خود را در روز عاشورا و پى کارى نرود حق تعالى حوایج دنیا و آخرت او را برآورد و هر که روز عاشورا روز مصیبت و اندوه و گریه او باشد حق تعالى روز قیامت را روز فرح و سرور و شادى او گرداند و دیده ‏اش در بهشت به ما روشن گردد و هر که روز عاشورا را روز برکت نامد و از براى منزل خود در آن روز چیزى ذخیره کند خدا آن ذخیره را براى او مبارک نگرداند و در روز قیامت با یزید و عبید الله بن زیاد و عمر بن سعد علیهم اللعنة محشور گردد) پس باید که در روز عاشورا آدمى مشغول کارى از کارهاى دنیا نگردد و مشغول گریه و نوحه و مصیبت باشد و امر کند اهل خانه خود را که تعزیه آن حضرت را بدارند و مشغول ماتم باشند چنانکه در ماتم عزیزترین اولاد و اقارب خود می ‏باشند و در آن روز امساک کند از خوردن و آشامیدن بى آنکه قصد روزه کند و در آخر روز بعد از عصر افطار کند اگر چه به شربت آبى باشد و روزه تمام ندارد مگر آنکه در خصوص آن روز روزه واجبى داشته باشد که به نذر یا مثل آن بر او واجب شده باشد که آن روز را روزه باید بگیرد و در آن روز آذوقه در خانه ذخیره نکند و نخندد و مشغول لهو و لعب نگردد و هزار مرتبه بر قاتلان آن حضرت لعنت کند و بگوید اللَّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ مؤلف گوید از کلام این بزرگوار معلوم شد که احادیثى که در فضیلت روز عاشورا است مجعول و بر حضرت رسول صلى الله علیه و آله بسته ‏اند و صاحب شفاء الصدور در شرح این فقره از زیارت عاشورا اللَّهُمَّ إِنَّ هَذَا یَوْمٌ تَبَرَّکَتْ بِهِ بَنُو أُمَیَّةَ کلام را در این مقام بسط داده ملخصش آنکه تبرک بنى امیه به این یوم مشئوم بر چند وجه است یکى آنکه ذخیره قوت و آذوقه را در این روز سنت شمردند و آن آذوقه را تا سال دیگر مایه سعادت و سعه رزق و رغد عیش دانستند چنانچه در اخبار اهل بیت از باب تعریض به ایشان نهى از این مطلب مکرر وارد شده است و دیگر اقامه مراسم عید است از توسعه رزق بر عیال و تجدید ملابس و قص شارب و تقلیم اظفار و مصافحه و تعییدات دیگر که طریقه بنى امیه و اتباع ایشان بر او جارى است و دیگر التزام بر روزه این روز است که اخبار کثیره در فضل او وضع کرده ‏اند و ملتزم به صیام این روزند امر چهارم از وجوه تبرک به یوم عاشورا اینکه دعا و طلب حوائج را در این روز مستحب دانسته ‏اند و به جهت این کار مناقب و فضائلى براى این روز به جعل و وضع افترا کردند و دعاهایى چند تلفیق کرده تعلیم عاصیان نمودند تا امر ملتبس و کار مشتبه شود چنانچه در خطبه‏ اى که در بلاد خود در این روز می ‏خوانند براى هر نبى وسیله و شرفى در این روز زیاد می ‏کنند مثل إخماد نار نمرود و قرار سفینه نوح و إغراق جند فرعون و إنجاء عیسى از دار یهودان چنانچه (شیخ صدوق از جبله مکیه نقل کرده که شنیدم از میثم تمار رضی الله عنه که فرمود و الله می ‏کشند این امت پسر پیغمبر خود را در محرم در روز دهم و هر آینه اعداء حق سبحانه و تعالى این روز را روز برکت قرار دهند و همانا این کار شدنى است و پیشى گرفته است در علم خداى تعالى و من میدانم او را به عهدى که از مولایم أمیر المؤمنین علیه السلام به من رسیده تا آنکه جبله می ‏گوید گفتم چگونه مردم روز قتل حسین را روز برکت قرار دهند پس میثم بگریست و فرمود حدیثى وضع کنند که او روزى است که خداى تعالى در او توبه آدم را قبول کرد با اینکه خداى تعالى در ذیحجه توبه آدم را قبول کرد و گمان می ‏کنند که او روزى است که خداى تعالى یونس را از شکم ماهى بیرون آورد با اینکه خداى تعالى یونس را در ذیقعده از شکم ماهى بر آورد و گمان می ‏کنند که او روزى است که سفینه نوح بر جودى قرار گرفت با اینکه استواء سفینه در روز هیجدهم ذیحجه بوده و گمان می ‏کنند که او روزى است که خدا دریا را براى موسى در او بشکافت با اینکه این کار در ربیع الاول بود) و بالجملة با این همه تصریح و تاکید که در خبر میثم شده و در حقیقت از علائم نبوت و امامت و دلیل حقیت طریقه شیعه است که اخبار یقینى چنان داده است و مضمون او مطابق با واقع محسوس است عجب است که دعایى بر طبق این اکاذب تلفیق شده و در کتب بعض بیخبران که غافل بوده‏ اند مذکور و به دست عوام داده شده و البته خواندن آن دعا بدعت و محرم است و آن دعا این است بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ سُبْحَانَ اللَّهِ مِلْ‏ءَ الْمِیزَانِ وَ مُنْتَهَى الْعِلْمِ وَ مَبْلَغَ الرِّضَا وَ زِنَةَ الْعَرْشِ بعد از دو سه سطر دارد ده مرتبه صلوات بفرستد و بگوید یَا قَابِلَ تَوْبَةِ آدَمَ یَوْمَ عَاشُورَاءَ یَا رَافِعَ إِدْرِیسَ إِلَى السَّمَاءِ یَوْمَ عَاشُورَاءَ یَا مُسَکِّنَ سَفِینَةِ نُوحٍ عَلَى الْجُودِیِّ یَوْمَ عَاشُورَاءَ یَا غِیَاثَ إِبْرَاهِیمَ مِنَ النَّارِ یَوْمَ عَاشُورَاءَ إلخ و شک نیست که این دعا را یکى از نواصب مدینه یا خوارج مسقط یا امثال اینها جعل کرده و تتمیم ظلم بنى امیه را نموده تمام شد ملخص کلام صاحب شفاء الصدور بالجمله در آخر روز عاشورا سزاوار است که یاد آورى از حال حرم امام حسین علیه السلام و دختران و اطفال آن حضرت که در این وقت در کربلا اسیر اعداء و مشغول به حزن و بکاء بودند و مصیبتهایى بر ایشان گذشته که در خاطر هیچ آفریده خطور نکند و قلم را تاب نوشتن نباشد و لقد أجاد من قال (فاجعة إن أردت أکتبها مجملة ذکرة لمدکر جرت دموعی فحال حائلها ما بین لحظ الجفون و الزبر و قال قلبی بقیا علی فلا و الله ما قد طبعت من حجر بکت لها الارض و السماء و ما بینهما فی مدامع حمر) (من از تحریر این غم ناتوانم که تصویرش زده آتش به جانم ترا طاقت نباشد از شنیدن شنیدن کى بود مانند دیدن) پس برخیز و سلام کن بر رسول خدا و على مرتضى و فاطمه زهراء و حسن مجتبى و سایر امامان از ذریه سید الشهداء علیه السلام و ایشان را تعزیت بگو بر این مصائب عظیمه با دل بریان و چشم گریان و بخوان این زیارت را السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَارِثَ آدَمَ صَفْوَةِ اللَّهِ‏ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَارِثَ نُوحٍ نَبِیِّ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَارِثَ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَارِثَ مُوسَى کَلِیمِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَارِثَ عِیسَى رُوحِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَارِثَ مُحَمَّدٍ حَبِیبِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَارِثَ عَلِیٍّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَلِیِّ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَارِثَ الْحَسَنِ الشَّهِیدِ سِبْطِ رَسُولِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ الْبَشِیرِ النَّذِیرِ وَ ابْنَ سَیِّدِ الْوَصِیِّینَ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ فَاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا خِیَرَةَ اللَّهِ وَ ابْنَ خِیَرَتِهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ثَارَ اللَّهِ وَ ابْنَ ثَارِهِ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْوِتْرُ الْمَوْتُورُ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْإِمَامُ الْهَادِی الزَّکِیُّ وَ عَلَى أَرْوَاحٍ حَلَّتْ بِفِنَائِکَ وَ أَقَامَتْ فِی جِوَارِکَ وَ وَفَدَتْ مَعَ زُوَّارِکَ السَّلامُ عَلَیْکَ مِنِّی مَا بَقِیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ فَلَقَدْ عَظُمَتْ بِکَ الرَّزِیَّةُ وَ جَلَّ الْمُصَابُ فِی الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُسْلِمِینَ وَ فِی أَهْلِ السَّمَاوَاتِ أَجْمَعِینَ وَ فِی سُکَّانِ الْأَرَضِینَ فَإِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ وَ صَلَوَاتُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ وَ تَحِیَّاتُهُ عَلَیْکَ وَ عَلَى آبَائِکَ الطَّاهِرِینَ الطَّیِّبِینَ الْمُنْتَجَبِینَ وَ عَلَى ذَرَارِیِّهِمُ الْهُدَاةِ الْمَهْدِیِّینَ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا مَوْلایَ وَ عَلَیْهِمْ وَ عَلَى رُوحِکَ وَ عَلَى أَرْوَاحِهِمْ وَ عَلَى تُرْبَتِکَ وَ عَلَى تُرْبَتِهِمْ اللَّهُمَّ لَقِّهِمْ رَحْمَةً وَ رِضْوَانا وَ رَوْحا وَ رَیْحَانا السَّلامُ عَلَیْکَ یَا مَوْلایَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ یَا ابْنَ خَاتَمِ النَّبِیِّینَ وَ یَا ابْنَ سَیِّدِ الْوَصِیِّینَ وَ یَا ابْنَ سَیِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا شَهِیدُ یَا ابْنَ الشَّهِیدِ یَا أَخَ الشَّهِیدِ یَا أَبَا الشُّهَدَاءِ اللَّهُمَّ بَلِّغْهُ عَنِّی فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی هَذَا الْیَوْمِ وَ فِی هَذَا الْوَقْتِ وَ فِی کُلِّ وَقْتٍ تَحِیَّةً کَثِیرَةً وَ سَلاما سَلامُ اللَّهِ عَلَیْکَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ یَا ابْنَ سَیِّدِ الْعَالَمِینَ وَ عَلَى الْمُسْتَشْهَدِینَ مَعَکَ سَلاما مُتَّصِلا مَا اتَّصَلَ اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ السَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ الشَّهِیدِ السَّلامُ عَلَى عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ الشَّهِیدِ السَّلامُ عَلَى الْعَبَّاسِ بْنِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ الشَّهِیدِ السَّلامُ عَلَى الشُّهَدَاءِ مِنْ وُلْدِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ السَّلامُ عَلَى الشُّهَدَاءِ مِنْ وُلْدِ الْحَسَنِ السَّلامُ عَلَى الشُّهَدَاءِ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ السَّلامُ عَلَى الشُّهَدَاءِ مِنْ وُلْدِ جَعْفَرٍ وَ عَقِیلٍ السَّلامُ عَلَى کُلِّ مُسْتَشْهَدٍ مَعَهُمْ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ بَلِّغْهُمْ عَنِّی تَحِیَّةً کَثِیرَةً وَ سَلاما السَّلامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَحْسَنَ اللَّهُ لَکَ الْعَزَاءَ فِی وَلَدِکَ الْحُسَیْنِ السَّلامُ عَلَیْکِ یَا فَاطِمَةُ أَحْسَنَ اللَّهُ لَکِ الْعَزَاءَ فِی وَلَدِکِ الْحُسَیْنِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَحْسَنَ اللَّهُ لَکَ الْعَزَاءَ فِی وَلَدِکَ الْحُسَیْنِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ أَحْسَنَ اللَّهُ لَکَ الْعَزَاءَ فِی أَخِیکَ الْحُسَیْنِ یَا مَوْلایَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أَنَا ضَیْفُ اللَّهِ وَ ضَیْفُکَ وَ جَارُ اللَّهِ وَ جَارُکَ وَ لِکُلِّ ضَیْفٍ وَ جَارٍ قِرًى وَ قِرَایَ فِی هَذَا الْوَقْتِ أَنْ تَسْأَلَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى أَنْ یَرْزُقَنِی فَکَاکَ رَقَبَتِی مِنَ النَّارِ إِنَّهُ سَمِیعُ الدُّعَاءِ قَرِیبٌ مُجِیبٌ .
روز بیست و پنجم‏
به قول جمعى از علما در سال نود و چهار یا روز دوازدهم سال نود و پنج که آن سال را سنة الفقهاء می ‏گفتند حضرت امام زین العابدین علیه السلام از دنیا رحلت فرموده.


ناد علیاً علیاً یا علی،تقسیم کننده بهشت و جهنم را بشناسیم.

مفضل بن عمر از امام صادق (علیه السلام ) سؤ ال کرد یابن رسول الله به چه دلیل على بن ابیطالب (علیه السلام) قسیم الجنة و النار تقسیم کننده بهشت و جهنم شده است؟
حضرت فرمودند: به سبب اینکه محبت به آن حضرت عین ایمان است و عداوت با او کفر است و تحقیقا بهشت فقط براى اهل ایمان آفریده شده است و جهنم صرفا براى اهل کفر؛ بدین علت قسمت کننده بهشت و جهنم است و کسى داخل بهشت نمى شود الا با محبت او و کسى داخل در جهنم نشود الا کسانى که دشمنى با آن حضرت را داشته باشند.
مفضل عرض کرد: اى پسر رسول خدا: بنابراین انبیاء و اوصیاى آنان هم على (علیه السلام ) را دوست داشته اند و دشمنانش را مبغوض ‍ مى داشته اند؟!
فقال نعم . قلت : فکیف ذلک ؟!
امام فرمود: آرى ، مفضل عرض کرد: چگونه است آن مطلب ؟!
حضرت فرمود: آیا ندانسته اى که پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم در روز خیبر فرمود: هر آینه حتما من پرچم و لواى جنگ را فردا به مردى مى سپارم که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست دارند. و او از میدان کار زار بر نمى گردد مگر اینکه خداوند بدست او فتح و ظفر را نصیب خواهد نمود. تفسیر صافى ، ج 1، ص 16
 عرض کرد: بلى ، امام فرمود: آیا ندانسته اى
که چون یک پرنده بریان براى رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم آوردند آن حضرت به خداوند عرض کرد: بار پروردگارا! محبوب ترین مخلوقات خود را بیاور تا او با من از این پرنده بخورد و مقصود از احب خلق اله على (علیه السلام ) بود.
عرض کرد: بلى ، امام فرمود: ایا ممکن است که انبیاى خداوند و اوصیاى آنها دوست نداشته باشند مردى را که خدا و رسولش او را دوست داشته باشند و وى نیز خدا و رسولش را دوست داشته باشد؟ گفتم : نه .
حضرت فرمود: آیا ممکن است که مؤ منین از امت هایى باشند که حبیب خدا و حبیب رسولش و حبیب پیمبرانش را دوست نداشته باشند؟
گفتم : نه .
حضرت فرمود: بنابراین ثابت شد که تمامى پیامبران خدا و مرسلین از آنها تمامى مومنان ،محبت و دوستدار على بن ابیطالب (علیه السلام ) هستند.
و همچنین ثابت شد که تمامى مخالفین آنها دشمن او و دشمن تمامى دوستداران و اهل محبت او مى باشند. گفتم : آرى .
حضرت فرمود: بنابراین داخل در بهشت نمى شود مگر کسى که على (علیه السلام ) را دوست بدارد خواه از پیشینیان باشد و خواه از پسینیان ؛ پس روى این استدلال على (علیه السلام ) قسمت کننده بهشت و جهنم است .
مفضل در اینجا عرض کرد: اندوه و غصه را از من گرفتى خداوند غصه و اندوهت را بزدایت .
امام سپس فرمود: اى مفضل این مطلب را بگیر، زیرا آن از علوم مخزون و مکنون و پنهان است که کسى را بدان دسترسى نیست. ینابیع المودة ، ص 331

 

نام کتاب : 1001 داستان از زندگانى امام على (علیه السلام)    مؤ لف : محمد رضا رمزى اوحدى


علی ولی الله است

محبوبترین خلق  

انس بن مالک مى گوید: چند پرنده را به حضور رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم آوردند و به آن حضرت هدیه دادند پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم آنها را بین همسران خود تقسیم کرد که به هر یک از آنها سه پرنده رسید یکى از همسران آن حضرت دو پرنده قطاة از سهمیه خود را پخته و آماده کرده و به حضور پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم آورد و خود به همان یک پرنده قناعت کرد.
رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم چنین دعا کرد: خدایا محبوبترین خلق در پیشگاه خود و در نزد مرا به اینجا بفرست تا از غذایى که از این پرنده آماده شده با هم بخوریم ...
امام على (علیه السلام ) حاضر شد و پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم با آن حضرت از آن غذا میل کردند.

( مناقب این مغازلى شافعى ، ص 162)

ز مشرق تا به مغرب گر امام است

امیرالمؤ منین حیدر تمام است

 

(شیخ فریدالدین عطار نیشابورى)

برگرفته از {نام کتاب : 1001 داستان از زندگانى امام على (علیه السلام)    مؤ لف : محمد رضا رمزى اوحدى}


توّلی علی(ع)

عبادت همراه با ولایت

سلمان فارسى حکایت مى نماید: روزى در حضور رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله نشسته بودیم که ناگاه شخصى بیابان نشین از طایفه بنى عامر وارد شد؛ و پس از سلام اظهار داشت: یا رسول اللّه! ماءمورى از سوى حضرتعالى آمد و ما را به اسلام و نماز، روزه و جهاد در راه خدا دعوت کرد و چون دیدیم کارهاى خوب وپسندیده اى است پذیرفتیم.

سپس آن مأ مور، ما را از زنا، دزدى ، غیبت ، تهمت و دیگر کارهاى زشت نهى کرد و ما نیز اجتناب کردیم.

پس از آن گفت : واجب است که دوستدار دامادت - و پسر عمویت علىّ بن ابى طالب باشیم ، علّت آن چیست؟

آیا آن هم عبادت است؟!

رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله ، فرمود : به پنج علّت واجب است دوستدار و تابع او باشید:

اوّل آن که بعد از جنگ بدر نشسته بودم که جبرئیل امین نازل شد و اظهار داشت: خداوند، سلام مى رساند و مى فرماید: کسى را دوست ندارم ، مگر آن که دوستدار علىّ باشد و کسى را دشمن ندارم مگر آن که دشمن او باشد.

دوّم آن که در جنگ اُحد بعد از دفن عمویم حمزه نشسته بودم که جبرئیل آمد و گفت: خداوند مى فرماید: نماز را جز بر بیماران؛ وروزه را جز بر بیماران مریض و مسافران؛ و حجّ را جز بر فقراء ومستمندان ، و زکات را جز بر تهى دستان واجب کردم.

ولیکن دوستى علىّ بن ابى طالب را بر تمامى افراد مکلّف ، در هر حالى که باشند، واجب نموده ام.

سوّم آن که خداوند متعال براى هر چیزى سیّد و سرورى قرار داد، مانند آن که قرآن را سرور تمامى کتاب هاى آسمانی؛ و جبرئیل را سرور ملائک؛ و مرا سرور تمامى پیامبران؛ و علىّ را سرور همه اوصیاء قرار داد، پس دوستى من و دوستى علىّ، سرور تمامى عبادات و طاعات خواهد بود.

چهارم آن که خداوند محبّت علىّ را در قلب مؤ منین مستقرّ نموده است.

پنجم آن که جبرئیل خبر داد که روز قیامت ، جایگاه من و علىّ کنار عرش الهى خواهد بود.

بر گرفته از کتاب چهل داستان و چهل حدیث از حضرت رسول خدا (ص) مؤ لف : عبداللّه صالحى

به نقل از بحار الا نوار: ج 27، ص 128، ح 129.


حق با کیست؟؟؟

ابو المؤید خوارزمى رحمه اللَّه در مناقب روایت کند از ابى لیلى که پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله فرمود که: زود باشد که بعد از من فتنه افتد در میان امت من پس هر گاه که چنین شود ملازم امیر المؤمنین شوید و دست از او مدارید که او جدا مى‏کند حق را از باطل.

و از ابن عمر روایت کند در مناقب که رسول اللَّه (ص) فرمود که: هر که از على مفارقت جوید از من مفارقت جسته و هر که از من مفارقت کند از خداى تعالى مفارقت کرده .

و از ابو ایوب انصارى نقل میکند در مناقب که من شنیدم از پیغمبر (ص) که: میگفت عمار یاسر را که گروه باغیه ترا بقتل آرند و تو با حق باشى و حق با تو، أى عمار هر گاه تو بینى که على میرود بوادى و همه مردم بوادى غیر او میروند تو بوادى على سلوک کن و وادى مردم را بگذار که او ترا بهلاکت نزدیک نمى‏گرداند و از هدایت بیرون نمى‏برد أى عمار هر که شمشیر را قلاده سازد در امداد و معاونت امیر المؤمنین (ع) حق سبحانه و تعالى در روز قیامت گردن‏بندى از دُر یکتا در گردن او بیاویزد.، و هر که شمشیر را حمایل کند از براى امداد دشمنان على حقتعالى در قیامت گردن‏بندى از آتش در گردن او بیاویزد.

 و در مناقب ابن مردویه از عبد الرحمن بن ابى سعید روایت میکند که من نشسته بودم نزد پیغمبر (ص) در میان جماعتى از مهاجر که امیر المؤمنین (ع) آمد و گذشت آن حضرت فرمود که: حق با اینست.

و از عایشه روایتست که پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله فرمود که: حق با على است لا یزال هر کجا که باشد.

 و ابوذر از ام سلمه روایت میکند که من شنیدم از پیغمبر (ص) که مى‏فرمود که: على با حق است و حق با او لا یزال چنین باشد تا بر کنار حوض بمن برسد

و هم در مناقب از ام سلمه روایت کند که او گفت: على بر حق است کسى که متابعت او کند متابعت حق کرده و کسى که او را وابگذارد حق را واگذاشته، و این عهدیست که پیش از این روز بسته شده.

و دیگر عز الدین محدث روایت از عبد اللَّه بن مسعود میکند که پیغمبر (ص) فرمود مرا که آمد بمن ملک و گفت وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِنا یعنى بپرس اى محمد کسانى را که پیش از تو فرستادیم از فرستادگان ما بر آنچه مبعوث شده‏اند، من گفتم بر چه مبعوث شده‏اند؟ گفت:

بر دوستى تو و دوستى على بن ابى طالب صلوات اللَّه علیهما.

کشف الغمة-ترجمه و شرح زواره‏اى    ج‏1   

 


شیطان

جابر از امام باقر علیه السّلام روایت کند که چون رسول خدا (ص) در روز غدیر خم دست على علیه السّلام را بدست گرفت (و آن حضرت را براى جانشینى خویش منصوب فرمود) شیطان در میان لشکریانش فریاد زد، و هیچ یک از آنها چه در خشکى و چه دریا بجاى نماند جز آنکه بدنبال فریاد او بنزدش دویدند، و گفتند: اى آقا و سرور ما چه بر سرت آمده که ما تاکنون از تو فریادى وحشتناکتر از این نشنیده بودیم؟ بدانها گفت:

این پیغمبر کارى کرد که اگر براستى این کار سرانجامى بگیرد هرگز کسى خداى را معصیت و نافرمانى نکند! در پاسخ گفتند: اى آقاى ما تو همانى که با آدم ابو البشر چنان کردى! و چون منافقان (که در آن انجمن در غدیرخم حاضر بودند) گفتند: این مرد (یعنى رسول خدا) از روى هواى نفس و دلخواه خود سخن میگوید، و یکى از آن دو نفر(اولی و دومی ملععون) برفیقش گفت: مگر نمى‏بینى که چشمانش‏ چگونه در کاسه سرش میچرخد؟ گویا دیوانه شده- و مقصودشان رسول خدا (ص) بود- در این موقع شیطان فریادى از روى خوشحالى زد، و دوستانش دوباره گردش را گرفتند، بدانها گفت: آیا دانسته‏اید که من پیش از این با آدم ابو البشر چه کردم؟ گفتند: آرى، گفت: آدم پیمان خود را شکست ولى بخدا کافر نشد، و اینان هم پیمان شکستند و هم برسول خدا کافر شدند.

و هنگامى که رسول خدا (ص) از این جهان رحلت فرمود و مردم بجاى على علیه السّلام دیگرى را بخلافت نصب کردند شیطان تاج شاهى بر سر نهاد و منبرى گذارد و روى بالش نشست، و پیادگان و سوارگان خود را جمع کرد و بدانها گفت: شادى کنید تا روز ظهور امام (آن طور که باید) خداى فرمانبردارى نشود.

امام باقر علیه السّلام این آیه را خواند: «و براستى شیطان گمان خویش را در باره آنها صادق و پابرجا دید، و بجز گروهى از مؤمنان (همگى) پیروى او را کردند» (سوره سبأ آیه 20) امام باقر علیه السّلام فرمود: تأویل این آیه هنگامى بود که رسول خدا (ص) از این جهان رفت، و گمان ابلیس همان وقتى بود که در باره رسول خدا (ص) گفتند: او از روى هواى نفس و دلخواه خود سخن میگوید، و شیطان در این موقع گمانى در باره ایشان برد و آنها گمان شیطان را ثابت و درست کردند.

روضه کافى-ترجمه رسولى محلاتى    ج‏2    ص : 186


علی ولی الله است

محبوبترین خلق  

انس بن مالک مى گوید: چند پرنده را به حضور رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم آوردند و به آن حضرت هدیه دادند پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم آنها را بین همسران خود تقسیم کرد که به هر یک از آنها سه پرنده رسید یکى از همسران آن حضرت دو پرنده قطاة از سهمیه خود را پخته و آماده کرده و به حضور پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم آورد و خود به همان یک پرنده قناعت کرد.
رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم چنین دعا کرد: خدایا محبوبترین خلق در پیشگاه خود و در نزد مرا به اینجا بفرست تا از غذایى که از این پرنده آماده شده با هم بخوریم ...
امام على (علیه السلام ) حاضر شد و پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم با آن حضرت از آن غذا میل کردند.

( مناقب این مغازلى شافعى ، ص 162)

ز مشرق تا به مغرب گر امام است

امیرالمؤ منین حیدر تمام است

 

(شیخ فریدالدین عطار نیشابورى)

برگرفته از {نام کتاب : 1001 داستان از زندگانى امام على (علیه السلام)    مؤ لف : محمد رضا رمزى اوحدى}