تشرفات به خدمت مولانا بقیةالله(علیه السلام)
تشرف سید جعفر قزوینی با پدر بزرگوار خود
------------------------
سید جلیل ، آقا سید جعفر قزوینی می گوید: بـا پدرم - مرحوم آقای سید باقر قزوینی - به مسجدسهله می رفتیم .
وقتی نزدیک مسجد رسیدیم ، به او گفتم : این حرفهایی که از مردم می شنوم ، یعنی هر کس چهل شب چهارشنبه به مسجد سهله بیاید حضرت مهدی (ع ) را می بیند، پایه و اساسی ندارد.
پدرم غضبناک متوجه من شد و گفت : چرا اساسی نداشته باشد؟ فقط به خاطر آن که تو ندیده ای ؟ آیـا هـر چیزی که تو ندیده ای اصل ندارد؟ و خیلی مرا سرزنش کرد، به طوری که از گفته خویش پشیمان شدم .
داخل مسجد شدیم .
هیچ کس در آن جا نبود.
وقتی پدرم در وسط مسجد، برای خواندن دو رکعت نـمـاز اسـتـجاره ایستاد،شخصی از طرف مقام حضرت حجت(ع )متوجه او شد و از کنارش عبور نـمـود.
بـه او سلام کرد و با ایشان مصافحه نمود.
دراین جا پدرم به من توجه کرد و پرسید: این آقا کیست ؟ گفتم : آیا او حضرت مهدی (ع )است ؟ فرمود: پس کیست ؟ من به دنبال آن حضرت دویدم ، ولی احدی را نه در مسجد و نه در خارج آن ندیدم.
کمال الدین ج 2، ص 72، س 37
منبع: 2taii.mihanblog.com