احتجاج ص 187- ابو بصیر گفت حضرت باقر علیه السلام در مسجد الحرام نشسته بود اطرافش گروهى از ارادتمندان جمع بودند در این موقع طاوس یمانى با چند نفر از اطرافیان خود آمد. به امام عرضکرد اجازه میدهى سؤالى بکنم؟ فرمود اجازه دارى بپرس.
عرضکرد چه وقت یک سوم مردم مردند؟
فرمود اشتباه کردى منظورت اینست که چه وقت یک چهارم مردم مردند و آن روزى بود که قابیل هابیل را کشت چهار نفر بودند: آدم، حواء و قابیل، هابیل، در نتیجه یک چهارم از بین رفت عرضکرد صحیح فرمودید من اشتباه کردم.
پرسید کدام یک از این دو نفر پدر مردم جهان هستند؟
فرمود هیچ کدام نسل مردم از شیث پسر دیگر آدم بود.
سؤال کرد چرا نام آدم را آدم نهادند؟
فرمود چون سرشت او را از ادیم زمین (قشر زمین) پائین برداشتند.
عرضکرد چرا حواء را حواء نامیدند؟
فرمود چون از پهلوى یک شخص حى (زنده) آفریده شد. پهلوى آدم.
سؤال کرد شیطان را براى چه ابلیس نامیدند؟
فرمود چون ناامید از رحمت خدا شده.
باز گفت جن را از چه جهت جن نامیدهاند؟
فرمود زیرا آنها دیده نمیشوند.
گفت اول دروغى که در عالم گفته شد چه کسى گفت؟
فرمود شیطان وقتى گفت من از او بهترم من از آتش و او از خاک.
گفت کدام دسته بودند که شهادت درست دادند ولى دروغ میگفتند؟ فرمود منافقین. آن موقعى که گفتند ما گواهیم بر اینکه تو پیامبرى. خداوند در این آیه میفرماید( إِذا جاءَکَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقِینَ لَکاذِبُونَ) « هنگامى که منافقان نزد تو آیند مىگویند: ما شهادت مىدهیم که یقیناً تو رسول خدایى! خداوند مىداند که تو رسول او هستى، ولى خداوند شهادت مىدهد که منافقان دروغگو هستند.»( المنافقون : 1)
سؤال کرد کدام پرنده بود که فقط یک بار پرید و دیگر نخواهد پرید؟
خداوند جریان آن را در قرآن ذکر کرده فرمود طور سیناء خداوند آن را پرواز داد بر روى بنى اسرائیل بطورى که با پر خود بر سرشان سایه افکند داراى انواع عذاب بود بهمین قسمت اشاره میکند آیه قرآن ( وَ إِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ کَأَنَّهُ ظُلَّةٌ وَ ظَنُّوا أَنَّهُ واقِعٌ بِهِمْ. ) « و هنگامى که کوه را همچون سایبانى بر فراز آنها بلند کردیم، آن چنان که گمان کردند بر آنان فرود مىآمد» (الأعراف : 171 )
گفت کدام فرستاده خدا بود که از جن و بشر و ملائکه نبود خداوند او را فرستاد و در قرآن ذکر شده؟
فرمود کلاغ موقعى که قابیل برادر خود را کشته بود و نمیدانست چگونه بدن او را پنهان کند خداوند میفرماید( فَبَعَثَ اللَّهُ غُراباً یَبْحَثُ فِی الْأَرْضِ لِیُرِیَهُ کَیْفَ یُوارِی سَوْأَةَ أَخِیهِ) « خداوند کلاغى را فرستاد تا زمین را بکاود در نتیجه پسر آدم متوجه شد جثه برادرش را چگونه دفن نماید. » ( المائدة : 31)
گفت چه کسى بود که هم نوعان خود را بیم داد و بر حذر داشت با اینکه از بشر و جن و ملائکه هم نبود در قرآن داستانش ذکر شده؟
فرمود همان مورچهاى که گفت( یا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساکِنَکُمْ لا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ) « مورچهها وارد لانه خود شوید مبادا سلیمان و سپاهش شما را لگد مال کنند در حالی که نمىفهمند. »( النمل : 18)
گفت بچه کسى دروغ ببستند با اینکه از جن و بشر و ملائکه نبود و در قرآن نیز ذکر شده؟
فرمود همان گرگى که برادران یوسف گفتند یوسف را دریده.
باز پرسید کدام چیز بود که کمش حلال ولى زیادش حرام بود؟
فرمود نهر طالوت که خداوند میفرماید( إِلَّا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِیَدِهِ) « مگر کسى که یک مشت آب بردارد» (البقرة : 249)
گفت بگو کدام صلاة است که بدون وضو خوانده مىشود و کدام روزه است که خوردن و آشامیدن آن را باطل نمیکند؟
فرمود صلاة بدون وضو همان صلوات بر پیامبر فرستادن است و اما روزه. این آیه است( إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوْماً فَلَنْ أُکَلِّمَ الْیَوْمَ إِنْسِیًّا) «من براى خداوند رحمان روزهاى نذر کردهام؛ بنا بر این امروز با هیچ انسانى هیچ سخن نمىگویم » (مریم : 26)
گفت بفرمائید چیست زیاد و کم مىشود و چیست که فقط زیاد مىشود و کم نمیشود و چیست که کم مىشود و زیاد نمیشود؟
فرمود آنچه زیاد و کم مىشود ماه است و آنچه زیاد مىشود و کم نمیشود دریا است و چیزى که کم مىشود و زیاد نمیگردد عمر است.
کافى ج 5 ص 311- زید شحام گفت قتادة بن دعامه خدمت حضرت باقر علیه السلام رسید،امام فرمود قتاده تو فقیه مردم بصره هستى؟ عرضکرد مردم چنین میگویند. فرمود شنیدهام قرآن تفسیر میکنى؟ عرضکرد بلى. سؤال کردند از روى علم تفسیر مینمائى یا نادانى؟ عرضکرد نه از روى علم.
فرمود اگر واقعا از روى علم باشد که شخصیت با ارزشى هستى من یک سؤال از تو میکنم. عرض کرد بفرمائید.
فرمود بگو ببینم خداوند در این آیه در سوره سبا( وَ قَدَّرْنا فِیهَا السَّیْرَ سِیرُوا فِیها لَیالِیَ وَ أَیَّاماً آمِنِینَ )« و سفر در میان آنها را بطور متناسب مقرّر داشتیم؛ (و به آنان گفتیم:) شبها و روزها در این آبادیها با ایمنى(کامل) سفر کنید! »( سبأ : 18) چه منظورى دارد؟
گفت منظور کسى است که با زاد و توشه و مال سوارى حلال قصد زیارت خانه خدا را کند در امان خواهد بود تا بخانواده خود برگردد. فرمود ترا بخدا قسم گاهى اتفاق نمىافتد که شخصى با زاد و توشه و مرکب حلال بجانب مکه روان شود ولى دزدها اموالش را بسرقت ببرند و او را بزنند بطورى که نابود شود. گفت چرا اتفاق مىافتد.
فرمود اگر قرآن را از پیش خود تفسیر کنى باعث هلاک خود و دیگران شدهاى همچنین اگر از زبان دیگران نقل کنى. قتاده! این آیه مربوط به کسى است که خارج شود از منزل خود با زاد و توشه و مال سوارى حلال قصد این خانه را بکند ولى عارف بحق ما باشد با دل ما را دوست داشته باشد، چنانچه خداوند در این آیه اشاره میکند( فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ ابراهیم ) « تو دلهاى گروهى از مردم را متوجّه آنها ساز»( إبراهیم : 37) عرض میکند خدایا دلهاى گروهى از مردم را متوجه خاندان من بکن منظورش دوست داشتن خانه نیست اگر منظور خانه بود میفرمود (تهوى الیه) « دوست بدارند آن را» نه اینکه بفرماید (تَهْوِی إِلَیْهِمْ) «دوست بدارند آنها را» بخدا سوگند منظور از دعاى ابراهیم ما بودیم که اگر با دل ما را دوست داشته باشند حج آنها قبول مىشود و گر نه قبول نخواهد شد اگر چنین بود آن وقت از عذاب جهنم در روز قیامت ایمن خواهد. قتاده عرضکرد بخدا دیگر همین طور تفسیر خواهم کرد.
فرمود قتاده! منظور قرآن را کسانى درک میکنند که با آنها صحبت شده و طرف خطاب قرآن هستند.
برگرفته ازنرم افزار گنجینه روایات نور، کتاب زندگانى حضرت سجاد و امام محمد باقر علیهما السلام