شیطان
این پیغمبر کارى کرد که اگر براستى این کار سرانجامى بگیرد هرگز کسى خداى را معصیت و نافرمانى نکند! در پاسخ گفتند: اى آقاى ما تو همانى که با آدم ابو البشر چنان کردى! و چون منافقان (که در آن انجمن در غدیرخم حاضر بودند) گفتند: این مرد (یعنى رسول خدا) از روى هواى نفس و دلخواه خود سخن میگوید، و یکى از آن دو نفر(اولی و دومی ملععون) برفیقش گفت: مگر نمىبینى که چشمانش چگونه در کاسه سرش میچرخد؟ گویا دیوانه شده- و مقصودشان رسول خدا (ص) بود- در این موقع شیطان فریادى از روى خوشحالى زد، و دوستانش دوباره گردش را گرفتند، بدانها گفت: آیا دانستهاید که من پیش از این با آدم ابو البشر چه کردم؟ گفتند: آرى، گفت: آدم پیمان خود را شکست ولى بخدا کافر نشد، و اینان هم پیمان شکستند و هم برسول خدا کافر شدند.
و هنگامى که رسول خدا (ص) از این جهان رحلت فرمود و مردم بجاى على علیه السّلام دیگرى را بخلافت نصب کردند شیطان تاج شاهى بر سر نهاد و منبرى گذارد و روى بالش نشست، و پیادگان و سوارگان خود را جمع کرد و بدانها گفت: شادى کنید تا روز ظهور امام (آن طور که باید) خداى فرمانبردارى نشود.
امام باقر علیه السّلام این آیه را خواند: «و براستى شیطان گمان خویش را در باره آنها صادق و پابرجا دید، و بجز گروهى از مؤمنان (همگى) پیروى او را کردند» (سوره سبأ آیه 20) امام باقر علیه السّلام فرمود: تأویل این آیه هنگامى بود که رسول خدا (ص) از این جهان رفت، و گمان ابلیس همان وقتى بود که در باره رسول خدا (ص) گفتند: او از روى هواى نفس و دلخواه خود سخن میگوید، و شیطان در این موقع گمانى در باره ایشان برد و آنها گمان شیطان را ثابت و درست کردند.
روضه کافى-ترجمه رسولى محلاتى ج2 ص : 186